چه شد که اجایل‌ورس متولد شد

شروع تجربه زیستن در جامعه

سال 90 سالی بود که در آن هم وارد دانشگاه شدم و هم کارآموزی خود را آغاز کردم. هم‌زمانی این دو موضوع، سرآغازی شد تا با مفهومی به نام جامعه آشنا شوم. از آن روز باید برای زندگی خودم، خودم تصمیم می‌گرفتم و برای یک تصمیم‌گیری عاقلانه و درست باید ابتدا محیطی که در آن زندگی می‌کردم را خوب می‌شناختم.

هم محیط دانشگاه و هم محیط کار هر دو پر از مشکلات مخصوص به خودش بود و آدم‌های ناراضی زیادی در هر دو محیط وجود داشتند که دائم از بد بودن شرایط گله می‌کردند. مهندس‌هایی را با دانش و توانایی‌های بالا می‌دیدم که خروجی لازم و کافی را نداشتند. آدم‌هایی که ازدیدگاه آن زمان من، بی‌دلیل با هم جدل می‌کردند و برای هم مشکل درست می‌کردند. دیدن فردی که از بیرون شرکت کار می‌گرفت و داخل شرکت انجام می‌داد و یا فردی که اغلب زمان کاری خودش در سایت‌های خبری در حال گردش بود و یا فرد دیگری که مدام پا تلفن و چت با دیگران بود و دیگر دست از این افراد، همگی نشان از این داشت که یک جای کار می‌لنگد و یک چیزی این میان درست نیست.

ذهن کنجکاو من در مواجهه با این افراد و جامعه متشکل از آن، هزاران علامت سؤال داشت و متوجه نمی‌شد که چرا این افراد یک‌جور حرف می‌زنند و جور دیگر عمل می‌کنند. به همین دلیل صحبت با افراد گوناگون را برای درک این مشکل آغاز کردم، امّا اغلب این بحث‌ها به یک نقطه و نتیجه مشترک می‌رسید و آن یک جمله بود: «مشکل مدیریتی داریم».

برای درک بهتر این جمله و این که «مشکل مدیریتی داریم» یعنی چه؟ و حالا این که حالا اگر «مشکل مدیریتی» وجود دارد، باید چگونه آن را حل کرد؛ به سراغ مطالعه کتب روان‌شناسی رفتم تا انسان‌ها را بهتر بشناسم و بعد از آن نیز سراغ منابع تاریخی و جامعه‌شناسی و... رفتم تا بتوانم پیچیدگی روابط بین انسان‌ها را بهتر درک کنم و تاریخچه اتفاقات را بهتر بدانم.

در نهایت پس از اخذ مدرک کارشناسی نرم‌افزار، برای ادامه تحصیل به سراغ رشته مدیریت رفتم تا بتوانم یک نسخه درست برای این "مشکل مدیریتی" بنویسم.

در جستجوی کشف مشکل

همه تئوری‌های مدیریت و روش‌های مدیریتی بر مبنای یک درد نوشته شده‌اند. افراد مختلف در زمان‌ها و شرایط مختلف به ناگاه متوجه شدند که یک سیستم درست کار نمی‌کند و شروع کردند برای دوای درد آن سیستم، ایده‌های مختلف را امتحان و آزمایش‌کردن.

 این پروسه تا جایی ادامه پیدا می‌کرد تا یکی از این ایده‌ها جواب دهد و بتواند مشکل مربوطه را حل کند. سپس مجموع ساختارها و قوانینی که مشکل را حل کرده بود به‌عنوان یک تئوری مدیریتی عرضه و ارائه می‌شد که مورد استقبال مدیران مختلف قرار می‌گرفت.

یکی از مشکلات بزرگ مدیریتی در کشور ما، استفاده از یک تئوری درست در جای اشتباه بود. مثلاً وبر و تیلور و فایول به‌عنوان تئوری‌پردازان مشهور، ایده‌ها و قوانینی برای مدیریت یک مجموعه تولیدی که نیاز به‌دقت و نظم بالا دارند را ارائه کرده؛ ولی مدیران ما آن را در جایی به کار می‌برند که بالعکس نیازمند خلاقیت و سرعت بالا هستیم. همین موضوع باعث می‌شود که این مجموعه‌ها افت عملکرد داشته باشند و شکست‌های پی‌درپی را تجربه کنند.

مشکلاتی همانند تلاش برای استثمار گارگر یا کارفرما به جای همکاری دوطرفه، بدبینی فزاینده در رابطه مدیر با کارمند، عدم همکاری افراد برای رسیدن به یک هدف واحد، بی توجهی افراد نسبت به ماموریت و هدف سازمان و تلاش برای صبح را شب کردن بدون دردسر و فرار از هر گونه مسئولیت در عین جنگندگی و اصطحکاک بالا در روابط برای بالا رفتن از نردبان ترقی سازمان همه البته معلول علل مهمی بودند که در نهایت باعث تشدید این بحران "مشکل مدیریتی" بودند.

بعد از قبول این موضوع که اساسا مشکل داریم، قبول اینکه علایم گفته شده در بالا در هر سیستمی نشان از یک بحران عمیق تر در لایه های مدیریتی است و نظام فکری تصمیم گیر سازمان باید ریشه هر مشکل را در بین تصمیمات خود پیدا کند، باید قبول کنیم که اغلب خطای تصمیم گیری مدیران به خاطر نداشتن تصویر درست از مجموع کل شرایط است. یعنی درک مشخصات دوران جدید، درک نجوه تفکر کارمندان  و نظام تصمیم گیری آنان است که باعث می‌شود هر تصمیم مدیر در سازمان با واکنشی پیش بینی نشده و مشکل ساز رویه‌رو شود.

بعد از وقوع مشکلات پی در پی نیز مدیر کارمندان را مقصر این مشکلات معرفی می‌کند و کارمند نیز خود را اسیر شرایط می‌خواند و مدیریت را سرزنش می‌کند. 

 اما در همین شرایط در حالی که همه از مشکلات می‌نالند، هیچکدام از کارمندان شجاعت کافی را ندارند که به پیش مدیر رفته و به او بازخورد (feedback) دهند و از او بابت تصمیماتش توضیح بخواهند و مدیریت نیز برخورد خوبی با feedback دهنده ندارد همین می‌شود که به جای طرح جدی هر مشکل و تلاش برای حل آن در سطج سازمان، جو غیبت و Gossip و صحبت‌های بی سر و ته کل سازمان را پر می‌کند و سازمان درگیر یک چرحه دائمی بروز مشکلات و نارضایتی می‌شود تا یک بحران بزرگ بیاید. بعد از آن نیز سعی می‌کنند بحران را با یک مسکن حل کنند تا چرخه ظهور بحران ها و حل موقتی آن‌ها شکل بگیرد و این جریان تا آن جا بچرخد که سازمان به طور کامل نابود شود.

در جستجو راه حل

در جستجو راه حل

بعد از دیدن مشکلات گفته شده در بالا، در جستجوی راه حل بین کتب و مقالات گوناگون و مطالعه نظریات و تئوری‌های مختلف به یک نظریه رسیدم به نام نظریه اقتضایی که در آن اینطور بیان میشد:

بهترین روش برای مدیریت، رهبری یا تصمیم‌گیری سازمانی یا شرکت وجود ندارد. شیوه مدیریت سازمان موفق به شرایط داخلی و خارجی متعددی بستگی دارد.

حرف، حرف درستی بود ولیکن مسئله جدیدی مطرح می‌کرد که شرایط داخلی و حارجی ما چیست که طبق آن به شیوه مدیریتی درست برسیم؟ 

مختصات دنیای جدید:

 برای نوشتن یک نسخه مدیریتی برای روزگار ما باید اول از هر چیز، خصوصیات بارز این دنیای جدید را بررسی کنیم:

  1. سرعت تغییر بالا در همه چیز (عوامل سیاسی، سلیقه و نیاز مشتری، تکنولوژی و ابزار، منابع انسانی و...).
  2. وجود ماشین‌آلات بسیار دقیق برای انجام کارهایی که به دقت و نظم بالا احتیاج دارند و جایگزین‌شدن آن‌ها به‌جای نیروی انسانی.
  3. رشد ارتباطات در همه ابعاد و اتصالات تمام دستگاه‌ها و انسان‌ها به شبکه جهانی اینترنت.
  4. در دسترس شدن منابع علمی برای همه ولی پیچیده‌تر شدن علوم موردنیاز صنایع.
  5. رقابت بالا در جذب مشتری و سریع کپی‌شدن ایده یا محصولات نوین توسط رقبا.
  6. پیچیده‌تر شدن علوم کاربردی و نیاز به تسلط به چند شاخه علم به‌جای یک شاخه برای ساخت یک محصول موفق.
  7. اشباع شدن بازار از محصولات ساده به‌خاطر دسترسی به بازار جهانی.

مختصات دنیای نرم افزار

تجربه کاری و فیلد کاری اغلب شرکت هایی که من در آنجا کار میکردم نرم افزار بود و این فیلد هم مقتضیات خودش را داشت از جمله:

  1. تکنولوژی خیلی سریع بروز می‌شود و عدم بروز شدن با آن به معنای حدف شما از بازار است.
  2. ایده ها، طرح ها و کد ها خیلی سریع و کم هزینه کپی میشود پس هیچ مزیت رقابتی پایداری وجود ندارد.
  3. بازار محصول آن جهانی است و توزیع آن محدود به وسعت جغرافیایی نمی‌شود.
  4. تنوع تکنولوژی‌ها و ابزارها بسیار بالاست و انتخاب میان آن‌ها بسیار دشوار است چرا که هر ابزار علاوه بر انجام درست وظایف خود باید با بقیه ابزارها هم compatible یا همان سازگار باشد(چفت شود).
  5. متخصص های واقعی در حوزه کمیاب و بعضا نایاب هستند.
  6. تخصص های زیادی برای ساخت یک پروژه نیاز است و باید متخصصان گوناگون برای انجام کار استخدام کرد.
  7. سطح وابستگی کار متخصصان به هم بالاست پس باید همکاری در بالاترین سطح خود وجود داشته باشد.
  8. تغییر سریع نیازمندی های فنی و بازار و بروز مشکلات پیش بینی نشده زیاد که برنامه ریزی بلند مدت را  غیر ممکن می‌کند.
  9. تعداد زیاد شاخصه های کیفی در فرآیند توسعه و کار تیمی که ارزیابی عملکرد افراد را بسیار سخت و دشوار می‌کند.

در جمع بندی نکات بالا به نظر می‌آید که هم نیاز است که Response to Change سریعی داشته باشیم یعنی خیلی سریع بتوانیم نسبت به تغییرات واکنش نشان دهیم و انعطاف بالایی داشته باشیم و هم اینکه به یک تیم به شدت متعهد و متمرکز احتیاج داریم که همکاری خوبی با هم در پیشبرد اهداف داشته باشند و به معنای واقعی تیم باشند.

اینجا بود که راه حل را در سیستم های مدیریت چابک یا همان Agile یافتم

البته قبل از این که به طور واقعی به کمک آقای حسینی با مفاهیم اجایل آشنا شوم چندین سال در شرکت های دیگر با متدولوژی هایی مثل اسکرام کار کرده بودم ولی آنچه که این شرکت ها اجرا می‌کردند نه ربطی به اجایل و ارزش های آن داشت و نه اصولا کمک کننده بود بلکه بیشتر یک کپی ناشیانه و بسیار بد از مناسک و جلسه های اسکرام و کانبان و XP و... بود که بدون درک از چرایی وجود تنها به کار برده می‌شدند اما با عمیق تر شدن دانش بنده در حوزه مدیریت و به خصوص مدیریت چابک متوجه شدم با توجه به شرایط پر تلاطم کشور و پیچیدگی های نرم افزار و مدیریت تیم و مسایل فرهنگی و... شاید بهترین نسخه ای که بتوان پیچید همین مدیریت به سبک چابک است.

راه روشن و مسیر دشوار

راه روشن و مسیر دشوار

خلاصه این شد که تصمیم گرفتم به کمک دو تا از بهترین دوستانم یک سایت برای معرفی، آموزش و فرهنگ سازی مدیریت چابک بسازیم و کار آن را فروردین 1401 شروع کردیم و اردیبهشت همان سال اولین نسخه از سایت را بالا آوردیم که البته مشکلات فراوانی داشت ولی با بهبود مستمر آن و با تلاش مداوم آن را به چیزی که امروز هست رساندیم.

از آن جا که این پروژه بیشتر از آنکه با انگیزه مالی ساخته شده باشد با انگیزه یک حرکت اجتماعی برای فرهنگ سازی مدیریت در کشور ساخته شده جا دارد که از آقای پدرام کشاورزی و میرحسین موسوی بابت کمک های فراوانشان تشکر کنم  که اگر نبودند این پروژه به این شکل به ثمر نمی‌نشست. جا دارد از همه افرادی که دغدغه بهبود فرهنگ مدیریتی کشور را دارند درخواست کنم که در بهتر کردن این مهم به خصوص در امر تولید محتوی با کیفیت ما را یاری دهند تا به لطف خداوند بتوانیم قدمی مهم و جمعی برای ساخت فردایی بهتر برای خودمان برداریم. 

Developers Individual Experience
#agile

اشتراک گذاری

سید محمد جواد بطحایی
وب دولپر و فارغ التحصیل مدیریت، اینجا قراره مطالبی رو بنویسم که به نظرم به تیم ها کمک میکنه تا چابک تر باشن

نظرات

loading ...